ثانيه ها در پي دقيقه ها دوان دوان در حركت اند. اين گذر عمراست كه مي بيني. پس بي درنگ قلم بردار وبراي خود نقشي زيبا بر صفحه ي زندگي بكش تا از لحظات خشنود باشي. (( كازا كلانتيس ))
هر كار بزرگ در آغاز محال به نظر مي رسد. (( كار لايل ))
همه در فكر آن هستند كه بشريت را اصلاح كنند؛ ولي هيچ كس در فكر آن نيست كه خود را عوض كند. (( تولستوي ))
در زمان هاي گذشته،حاكمي تخته سنگي را در وسط جاده گذاشت وبراي اينكه واكنش مردم را ببيند خود را در جايي پنهان كرد.بعضي از بازرگانان،نظاميان ونديمان ثروتمند حاكم، بي اعتنا ازكنار تخته سنگ مي گذشتند.بسياري هم غرولند ميكردند كه اين چه شهريست كه نظم ندارد وحاكم اين شهرعجب مرد بي عرضه اي است.
با اين حال ،هيچ كس تخته سنگ را ازوسط راه برنمي داشت.نزديك غروب يكي از روستاييان نزديك سنگ رسيد.او،كه برپشت خود بار ميوه وسبزيجات حمل مي كرد،بارهايش را برزمين گذاشت و با هر زحمتي كه بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت وآن را كناري قرار داد.ناگهان زيرتخته سنگ كيسه اي ديد. كيسه را بازكرد و در آن سكه هاي طلا ويادداشتي پيدا كرد.حاكم درآن يادداشت نوشته بود:
((هر سد و مانعي ممكن است موقعيتي براي تغيير زندگي انسان باشد.))